سفر من تنها در جغرافیا نبود
از غرب آسیا به مرکز آن
یا از ایران به هند
تنها افغانستان وپاکستان را جا نگذاشته ام
ساعت تنها دوساعت به جلو کشیده نشده است
به زمان سفر کرده ام
به 45 سال پیش یا این حدود
سالی که سگ های ولگرد تا صبح پارس می کردند
صدای سوت قطار از میدان راه آهن تمام شهر را بی خواب می کرد
آن وقت که دوچرخه سوار زیاد بود
ماهی فروش، سبزی فروش، لحافدوز با زنگ دوچرخه ها ملودی می ساختند
هرکدام آوازی را دردستگاهی می خواندند
وقتی شهرداری و راهنمایی رانندگی معنی نداشت
زمان را گم کرده ام تاریخ و ساعت را
سال چندم میلادی است ؟
خورشید چند باربعد از تولد محمد طلوع کرده است ؟
رفته ام به وقتی که خدایان با مردم در کوچه ها راه می رفتند
وقتی هر مفهومی یک پروردگار داشت
صلح، جنگ، ثروت، شانس
به زمان سفر کرده ام
زمانی چند بعدی، چندلایه
گذشته در آینده، ماضی بعید، ماضی ساده
گذشته ی هند، گذ شته آسیا، گذشته بشر
ترکیبی از دوره های سنت و مدرنیته
شاید به ازل
یا به زمانی در آینده احتمالی ما
بی سیم خارداری بر روی تن
بی خشونت ، پرمدارا، درحالی واقعی از توسعه، شاد ، آزاد
سفر کرده ام به یک مخلوط زمانی
به جایی که شبیه هیج کدام از جاهایی که من دیده ام نیست
مرتبط:دلشوره های مرزی
۲ نظر:
مي دوني خاله فرحنازم،من هميشه حلوي احساسات نويسندگيم رو به زور مي گيرم. كلمه هايي كه بتونن در عين آروم بودن پر احساس باشن.ولي خب نمي تونم خيلي پيدا كنم.
هنرمندي نوشته ي شما در همينه.تمام هند لاي كلمه ها بود.
موفق باشي خاله ي عزيز
اختیاردارین شماادرس وبلاگ سفیدتون رابگذارید وقضاوت را به بقیه بسپارید
ارسال یک نظر