عزای تن خانه و خودرو

تاسوعاي امسال براي اولين بار خودرويي را ديدم كه سرتا پايش درست مانند يك عزادار بيجاري به گِل آغشته شده بود . مثل زره پوشي جنگي كه خود را بدينگونه استتار مي كند . يعني كامل ترين نشانه اي كه يك خودرو مي توانست حمل كند تاهمراهي کامل صاحب خود به آيين عاشورا و عزادار بودن آن اثبات كند
پیش از این دیده بودم که عکس هایی از امام حسين و ابوالفضل العباس ‌به شیشه های عقب می چسبانند یا پرچم هاي كوچكي كه كه روي آنتن باد مي خورد . گاه خودروهایی هم می گذرند که پارچه هاي سياهي روي كاپوت جلوی آنها را پوشانده است وامسال در غياب شمايل ها و به خاطر ممنوع شدن حمل شان، نوشته هایی با رنگ سپید روي شيشه عقب به چشم مي خورد و قطره های سرخی که از کلمه ها جاری است تا درود ها و سلام هایی را به شخصيت هاي حاضر در كربلا برساند و البته صداي بلند نوحه هايي كه از داخل خودرو به بيرون رها مي شود و فضاي خارجي را مي شكافد وبلافاصله سر ها را به سوي خود مي چرخاند. اینها نشانه هايي كه خودرو ها با خود حمل مي كنند تا وابستگی مالک خود به عزاداران حسینی را بروز دهند
سال ها پيش اگر كسي مي خواست جز سياهي لباسش نشانه اجتماعي ديگري را براي عزاداربودن خود به كار گيرد به بالاي در خانه اش پرچم سياه مثلثي شكلي مي آويخت . این پرچم ريشه هاي سبزي داشت و اسبي سپيد و خون آلود را رها در سياهي اي كرانه دار وبا نگاهي اندوهگين بر آن می دوختند . با نوشته اي و سلامي بر لب تشنه اي
اين اگر به معناي برگزاري روضه اي در خانه نبود ، مي خواست تعلق بيشتر و دلدادگي عميق تر صاحب خانه به عزاي حسين و از داغدارتر بودن او خبر دهد و البته مي خواست اين عمق را به اظهاري خارج از خفا و سّر بدل كند
این يعني شورشی درخلق عالم است ، عزايي است جمعي، وجودي ؛ آسماني و زميني . نه فقط محدود به تكيه ها و مساجد و نه منحصر به پوشش تن ها. نه تنها در دل من و نه فقط در چهار دیواری خانه من
اگر حريم هاي شخصي در آن روزها محدود به خانه و تن بود ، حال خودرو شخصي ترين عنصري است كه مي تواند بيشترين تحرك و نمايش دهندگي را در جمع داشته باشد و از اين نظر بيش از خانه كه در كوچه اي يا خياباني ساكن ايستاده و تنها اظهار عمومي صاحب خود را با پرچمی کوچک پيش چشم چند نفر مي گذارد ، توانايي سياري است براي پر كردن شهر و خيابان از نشانه هاي عزا داري
یعنی که گِل اندود كردن خودرو كه نگاهها را بلافاصله به خود مي خواند بيش از پرچمي يا نوشته اي مي تواند مهرتاييدي بر عزاي کامل صاحب خويش باشد
اگر این موضوع را هم بپذیریم که " اتومبیل حکم بدن را دارد "، خودرو نقش تن مالك و راننده را پذيرفته و به جاي آن نشسته است يعني فلزي آهنين ، به جاي پوست او نشسته و گِل سراپاي اين تن صنعتي را پوشانده و صاحب تن - مالك خودرو - نهايت تعبد خويش را به اين آيين و شهيد آن به اعلاني عمومي نشسته است وآن را بر گرداگرد شهر جار می زند
عكس از مهدي منعم

تداعی

پا برهنه بودند با قد هاي كوتاه . هيچ علم و كتلي نداشتند . زنجير هم نمي زدند . صداي نوحه خوان بي بلند گويشان در موج هاي بزرگ صدا گم مي شد . در همهمه بلند مداحان ، كوبش طبل ها ، صداي تيز سنج ها، زنجير هايي كه يكنواخت روي شانه ها فرود مي آمد و ميان صداي هزار خرده ريزي كه به علامت ها وصل بود
از كناري مي رفتند . گويي ديده نمي شدند يا خيابان را مال خود نمي دانستند . غريبه مي نمودند . افغان ، با چشم هاي بادامي ، صورت هاشان پر از شكستگي بود ، پر از درد پر از بيصدايي . ولي چه ساده با خودشان اسيري را بازنمايي و راحت بغض تماشاگران را باز مي كردند

کارخانه آرایشگری

آرایشگاهی زنانه که در طبقه همکف ساختمانی کهنه در جنوب شرقی یک میدان قدیمی در تهران جای گرفته است
نمای بیرونی، ورودی و راه پله ها، معماری سال های دهه سی را تداعی می کند. وجود مغازه های مجاور، غیرمسکونی بودن منطقه، سادگی تابلوی آرایشگاه وتجاری بودن فضای داخل ساختمان – راهروها و راه پله ها با نشانه های مرسوم یک آرایشگاه زنانه در تقابل قرار دارد
فضای بزرگ داخل آرایشگاه به راهرویی L مانند و سالن هایی متصل به آن قابل تقسیم است . هریک از سالن ها به بخشی از خدمات آرایشگاه اختصاص دارند .بخش پذیرش روبروی در ورودی و درهمان راهروی اصلی قرار گرفته است و همیشه یک یا دو نفر از کارکنان آرایشگاه پرتکاپو، جدی و پر مراجعه پشت میز قرار دارند. آنها به تلفن ها و پرسش های تازه واردها پاسخ می دهند، پول دریافت و قبض صادر می کنند. گاه نامی را با صدای بلند می خوانند و نوبت کسی را اعلام می کنند در غیر این صورت مشغول
صحبت کردن با یکدیگر هستند
تحرک زیاد، جنب و جوش و سرو صدایی که در این نقطه تجمعی دائمی پیدا می کند، نقطه جاذبی برای تمرکز توجه مشتریان بیقراری است که در انبوهی همیشگی، در راهروی درازی جای گرفته اند و نمی دانند وقت باقیمانده تا نوبت خویش را چگونه سر کنند
دفتر بزرگی که به بلندی دفاتر حضور و غیاب مدرسه و مملو از نام های خط خورده و ناخورده است، کناری روی میز قرار دارد . بالای هر یک از ستون های آن نام یکی از آرایشگران به چشم می خورد. هر تازه واردی به انتخاب خود نامش را در یکی از ستون ها می نویسد، پول پرداخت می کند و می نشیند
تنها فضای تفکیک شده که مشتریان را از کارکنان جدا می کند همین راهرو یا سالن انتظار است . در باقی سالن ها ترکیبی از رنگ صورتی یونیفورم آرایشگران با طیفی از رنگ های تیره لباس و پوشش مشتریان موج می زند
تقابل آشکاری که این آرایشگاه را از آرایشگاههای مشابه جدا می کند، ارمنی بودن کارکنان آن است و از آن مهم تر استفاده آنها از زبان خود برای ارتباط با همکاران خود در تمام روز کاری است. این در حالی است در تقابلی دیگر اساسا ارتباط کلامی آرایشگران با مشتریان خود نیز در حداقل قرار دارد. کلمه های محدودی که در طول عملیات آرایشی و پیرایشی رد و بدل می شود، تک کلمه یا گزاره های کوتاهی است که مستقیم به کار مربوط است و معمولا دنباله نمی گیرد
من - مشتری - در اجباری بدلخواه جسم خود را به صندلی دوخته ام وبا کمترین امکان حرکت، تسلیم دست های آرایشگر هستم . او- آرایشگر- بر خلاف همتاهای خود در فضاهایی مشابه که از کلام به مثابه روشی تبلیغاتی برای ارتباط با مشتری سود می جویند تا ادامه آمدن او را به آرایشگاه خود تضمین کنند، ساکت است. نه از شغل، میزان تحصیلات، محل زندگی من و تعداد فرزندان و شغل همسرم می پرسد و نه با روشی روانکاوانه و با استفاده از تجربه درازمدت ارتباط با مردم یا چون فالگیران از ناگفته های من خبر می دهد. همچنین تشریح ویژگی های قیافه و موی من بخشی از زمان ارتباطی ما را اشغال نمی کند و از تحلیل های زیبایی شناسانه و آرایشگرایانه اش هم خبری نیست. من زیر دست های او و از آرایشگاه او غایب ام
من - مشتری - برای او مانکنی هستم با بدنی سرد، بدون احساس که هر نوع تمایز فرهنگی، شغلی ، تحصیلی و طبقاتی ام را بیرون در و یا جلوی صندوق جا گذاشته و در شباهتی آشکار تبدیل به محصولی تکنولوژیک شده که وظیفه او اضافه کردن پیچ یا مهره ای و یا محکم کردن آن است
بنابر این هنگام این عملیات من از وجه فرهنگی و حیات انسانی خود غایب ام . از نظر او هیچ نمی شنوم . در من نیز همین حس جاری است گوش های من نه برای شنیدن آواهایی که از دهان او خارج می شود، که برای درک معانی آنها شنوایی خود را از دست داده است. از جمله ها و کلمه های او چیزی نمی فهمم، به علت خنده ها یا عصبانیت های او پی نمی برم. گاه تنها اسمی خاص مانند نام یک فیلم، یک هنرپیشه و یا نام یک کالا یا مکانی مشهور مرا متوجه سمت و سوی کلمه ها می کند
رابطه صمیمانه و درگیر آرایشگران با هم و فقدان ارتباط مشتریان، فضای ارتباطی را به جای تقسیم آرایشگاه به واحد های مستقل یک آرایشگر- یک مشتری آن را به دو واحد بزرگ آرایشگران و مشتریان بدل می کند با این تفاوت که انسجامی در میان مشریان وجود ندارد وآنها در گسیختگی محسوسی پراکنده اند
فضا را کلمه هایی ارمنی با طول موجی بالا پر می کند و من- مشتری- ربات - مانکن ،چون حاضری در کشوری بیگانه از طریق چند اسم خاص ،هاج و واج مشغول کلنجار رفتن با غریبگی و در حاشیه بودن خویش ام
فضای آرایشگاه نیز تقابل دیگر را با فضاهای مشابه خود به نمایش می گذارد. آیینه های بزرگی که بخش عمده دیوارسالن ها را می پوشاند، بزرگ، بی تزیین وخالی ازآرایه های مرسوم است . پیشخوان آیینه ها بر خلاف معمول از لوازم ، شیشه ها و اسپری ها انباشته نشده و زرق و برق و یا شیک بودنی مصنوعی چشم را پر نمی کند. پوسترهایی برای نمایش مدل مو و آرایش صورت زنان اینجا و آنجا پراکنده است اما نه به اندازه ای که درغلبه ای آشکار از بیرنگی محیط بکاهد
این پوسترها معمولا در قطع و اندازه های مختلف زنان آراسته غیر ایرانی را با هدف معرفی مدلی تازه از مو یا آرایش به نمایش می گذارند و البته به جای نوعی کاغذ دیواری نیز می نشینند و به مثابه نشانه ای برای یک فضای آرایشگاهی عمل می کنند. این کاغذ دیواری ها درعین حال با بکارگیری انواع سبک های اغواگری در نگاه، تبسم و پوشش سوژه ها وهمینطور زاویه دید دوربین ، ترکیبی از الگوی نهایی برای زن بودن و جنسیت و زنانگی را در یک فضای آرایشگاهی منتشر می کنند
اما غالب نبودن این پوسترها در آرایشگاه مورد بررسی، در کنار سادگی لباس کار، صورت و موهای بدون آرایش آرایشگران و مجاورت این نشانه ها با رفتار اداری و سرد آنها با مشتریان و درفضا، موج زنانگی را در مقایسه با آرایشگاههای دیگر به حداقل می رساند

پی نوشت : برداشت من از تسلط الگوی "خود و دیگری" در آرایشگاه به معنی فاصله و تقابل من از کارکنان آن یا آیین و مسلک شان نیست. دوست روزنامه نگارخوبی ازمیان هم کیشان آنها دارم که شاهد است. والبته اینکه بعضی نشانه های این فضا برای من جذاب تر از فضاهای مشابه است که نمی دانم ارتباطی با کیش ودین واین حرفها پیدا می کند یا نه