افسرده و شتاب

روی افسرده رو به سکون است .رو به توقف
او همیشه در ایستگاه است . سوار نمی شود
حرکت دستهای او و پاهایش و حتی نگاهش روی دور کند است
نفس هایش نیز . افکارش هم . آرام می رود نه اینکه دور نمی رود ،عمیق نمی شود
اما همان جا می ماند . می رود ولی نه با حرکت های زاویه دار . سر می خورد یا می پرد
یا مانند جسمی که در آب می افتد و شتابش گرفته می شود
برای افسرده ، حرکت بی معناست ، تمسخر آمیز است
حرکت ماشین ها جنب و جوش آدمها ، پر و خالی شدن قطار های مترو
دویدن مسافران ، همهمه بازار ، حرکت ثانیه شمار و دقیقه شمار ساعت
،شتاب صبحگاه سرد بچه ها ، صدای چرخ سبد های خرید در فروشگاههای زنجیره ای
ا نقباض پای بازیکنان فوتبال ، ر فت و آمد خورشید وماه
حرکت قد کودکان به سمت آسمان ، آمدن بهار ،تابستان پاییز و زمست
انافسرده هرگز نمی دود ، می نشیند به دیوار تکیه می کند
یا روی زمین دراز می کشد به آسمان نگاه می کند .او دشمن حرکت است

افسرده و سیاست

سیاست برای افسرده بازی بچه هاست اوبر سر بن بستی می ایستد
که ته آن بچه ها تیله بازی می کندد : الک دولک قایم باشک هفت سنگ یه قل دو قل
چرا بازیهای قدیمی ؟ معلوم نیست سیاست برای او نمایش دیوانگان است
که تو ان را از پشت نرده های دار المجانین دنبال می کنی
یکی خود را پادشاه می خواند و فرمان مرگ صادر می کند
دیوانه هیچ نمی خندد به تاج کاغذی که بر سر دارد
و چوب بلندی که برای او جواهر نشان اس
تو ملحفه فاخری که بر دوش انداخته
او واقعی ترین پادشاه جهان است . رعایا نیز در بازی او فرو رفته اند
برای افسرده سیاست صحنه تئاتری است که تماشاچیان خود بازیگرانند
افسرده به سیاست می خندد آن را بازی بچه ها ،
اوج دیوانگی مجانین بازیگری هنرپیشگان و انحلال تماشاچیان می داند
او در انتخابات شرکت نمی کند هورا نمی کشد مرگ کسی را طلب نمی کند
شورشی نمی شود روزنامه نمی خواند
فرقی نمی کند اکثریت پارلمان در دست کیست ؟
چقدر خبرها پیش از انتشار سانسور می شود چقدر بعد از آن؟
مثل پیری است که به بازی کودکان سنگین نگاه می کنداز دور