شترانی ‌که هار شدند


پرسیدم حال شتران مهرالله چطور است؟
جواب داد: امروز دامپزشک آمد و سر یکی از دو مبتلا را برید و بعد پیش چشم همه ترسیدگان گفت: "درسته! هاری گرفته بود. شتر دیگر هم علامت‌های هاری دارد. فعلا از بقیه جدا بماند."
خانم دهیار دو روز است دنبال بولدوزر است تا نعش شتر مرده را از اینجا ببرند. برای اینکه خاک و زمین ده را آلوده نکند.
فکر کردم شتر را چطور پیش چشم همه نحر کرده‌اند؟ پیش چشم مهرالله؟ شاید دامپزشک آمپول بیهوشی داشته.
پرسیدم حال مهرالله چطور است؟ گفت او سال‌هاست کارش همینه. همیشه در بیابان دنبال شتران برای چراست.
حالا هاری آمده. سگ‌ها، خرگوش‌ها، پرنده‌ها ممکنه آلوده باشند.
یادش رفت حال مهرالله را بگوید بیشتر از حال حیوانات گفت.
یک شترش مرده و مهرالله نمی‌داند در کدام گودال و کدام گور دفن شده.
هنوز دستش موهای زیر گلوی شتر را نوازش می‌کند. هنوز لقمه از شکم شتر به دهانش برگشته و زیر دندان‌هایش صدا می‌کند. پلک‌هایش با طوفان شن بسته است.
مهرالله می‌خواهد دستی به سر شتر دیگرش بکشد نمی‌تواند، مشکوک به هاری است.
مردم بیشتر در خانه‌ها نشسته‌اند. بچه‌ها را گفتند بیرون نیایند. شکار ممنوع شده. پرنده‌ها خوشحالند. خرگوش‌ها آزادند. روباه‌ها مرغ‌ها را می‌پایند. تفنگ‌ها استراحت می‌کنند. شترها صحرا نرفته‌اند. مهرالله از لای دازها، شتر دوم را می‌پاید.  

هیچ نظری موجود نیست: