دیشب گذارم به مسجدی افتاد که یک دوست 16 ساله و همکلاسیاش به قصد بریدن از دنیا و عبادت برای 3 روز در حلقه اعتکافکنندگان فرو رفته بود. روزه بودند و من با جعبهای از زولبیا بامیه وارد شدم. نماز مغرب و عشا را که خواندم، بسته تبلیغاتی زیبایی نظرم را جلب کرد که شهرداری تهران به اعتکافکنندگان هدیه داده بود. بستهای زیبا و مفصل. همین بسته چند دقیقه ماندنم را به چند ساعت تبدیل کرد. مثلا مصاحبه با آقای کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران درباره اعتکاف، بخشهایی که به فلسفه و احکام این عبادت جمعی میپرداخت و چندین برگه دعا. مطالعه این متن خودش جذابیتی جداگانه دارد که وقت نمی شود اینجا بنویسم. اما هرکدام از این متنها درست مثل متنهای اینترنتی هایپروار و لینکپذیر مرا از شاخهای به شاخه دیگر کشاند.
مشاهده چند ساعته فضای مسجد و معتکفان هم خودش قصه جداگانهای دارد. این مناسک مسجد را از یک کارکرد روزمره مسلمانان ایرانی یعنی نماز جماعت و برگزاری مجلس ختم و مراسم سالانه احیای ماه رمضان و عزاداریهای محرم، یکباره به معبدی برای گوشهنشینی جمعی و عبادت و زمزمه و اردوگاهی برای یک زندگی سه روزه تبدیل کرده بود. شاید هم به شبهمراسمی از حج. برای من که هر سال یا از دریچه دوربینهای رسمی و یا حکایتهای بعضی شرکتکنندگان به این شور جمعی یا دستکم بخشی از مردم نگاه میکنم، این چند ساعت تجربه جذابی بود. پنهان هم نمیکنم اصل اعتکاف برای من برنامهای مرموز، جذاب و وسوسهکننده است.
از بخشهای اصلی این مراسم و پایان دهنده آن "اعمال امداود" است که جمعی انجام میشود. در همان سطر اول این اعمال در مفایتح الجنان آمده است : "عمل امداود كه عمده اعمال این روز است و براى برآمدن حاجات و كشف كربات و دفع ظلم ظالمان مؤثر است ." بعد هم در شان نزول آن توضیح داده شده در زمانی که شخصی یه نام داود در غل و زنجیر زندان منصور دوانیقی حاکم ظالم و خلیفه معروف عباسی گرفتار است، مادرش به عیادت امام صادق میرود. امام از حال پسرش میپرسد مادر بیتاب و گریان شرح میدهد که داود در زندان عراق اسیر است. امام به او این دعا و اعمالش را یاد میدهد و البته پسر آزاد میشود.
مضمون دعا هم بشدت متمایز و هم اجتماعی است. و از آن عجیبتر اینکه تضمین بالایی برای استجابت دعا و کشف کرب و دفع ظلم ظالم داده است. یک جا دیدم نوشته بود نام اسم اعظم درون آن مستتر است. و به همین دلیل امام از این مادر رنجکشیده میخواهد تا از افشای این دعا نزد دیگران خودداری کند.
من نه ادعایی برای تفسیر اینگونه متنها دارم و نه الان فرصتی هست تا سراغ صحت و سقم آن بروم. اما این یک قرار و اعتقادی شخصی است که وقتی متنی مثل مفاتیح، بارها از سوی میلیونها نفر خوانده شده، قابلیت این را دارد تا جدای از مولف مورد نظر قرار بگیرد.
خواندن صحیفه سجادیه یکی از برنامههای توصیه شده این سه شب بود. سراغ قفسه کتابها رفتم اما از صحیفه خبری نبود . قران بود و مفاتیح .
دست خالی برگشتم اما یکی از میان جمع نسخهای از صحیفه را با خود داشت که مرا به سالهای اول انقلاب برد. یادم افتاد که خودمان یکی از همین نسخهها را داشتیم . چاپ نهم . سال 59 .انتشارات امیر کبیر. ترجمه و نگارش جواد فاضل.
کاعذ کتاب کاهی است و در صفحه اول آن کسی با خودکار آبی ِ بیک نوشته "تقدیم به خواهر با تقوایم" و زیر آن امضایی با تاریخ 3 مهر 59 .
رسم الخط، نوع ترجمه و محتوای دعاها مرا برد به سالهایی که این وجه از رهاییبخشی و ظلمستیزی دین بود که آن را برای ما جذاب کرده بود و یکی یکی بچهها را از میان خانوادههایی غیرمذهبی به سمت دین میکشاند.
دعای چهاردهم صحیفه سجادیه "دعائه فی الظلامات" نام گرفته که در ترجمه آقای فاضل به "شکایت از ستمکاران" ترجمه شده است. یادم هست که همان سالها میخواندیم و میگفتند که اختناق بحدی شدید بود که امام سجاد چاره ای نداشته تا به زبان دعا و در قالب گفت و گو با خدا بعضی بیانیههای سیاسیاش را صادر کند.
با حکایتی که مترجم در مقدمه کتاب آورده میتوان به شدت سانسور و ترس حاکیت عباسی از همین دعاها و راز و نیازها پی برد. اینکه چگونه دو نواده امام چهارم شیعیان و با چه تمهیدات امنیتی و چه مخفیکاریهایی اقدام به مبادله نسخههای خود کردهاند.
صحیفه در روزگاری، بسان اعلامیهای مخفی و سری تنها در دو نسخه در حفاظتی کامل از سوی مالکانش نگهداری میشده تا به دست حاکم عباسی نیفتد. یک نسخه نزد یحییبنزید نوه امام چهارم شیعیان و دیگری در دست نوه دیگرش امام صادق.
هم زید و هم پسرش یحیی در شورشی اعتراضی و مسلحانه علیه عباسیان کشته میشوند. اما گفت و گوی میان یکی از اصحاب امام صادق با یحیی و در آغاز قیامش جالب است :
متوکل بن هارون یکی از یاران جعفر بن صادق در دیداری اتفاقی با یحیی میگوید:
"در این هنگام یحیی بن زید از من پرسید:
- آیا جعفر بن محمد را دیدار کردهای؟ درباره من سخنی نفرمود
گفتم چرا شنیدهام
- چه شنیده ای به من بگو
- فدای تو گردم دوست نمیدارم در چنین هنگامه آنچه شنیدهام برای تو بازگویم.
فرمود: مرا از مرگ میترسانی؟ زودباش هرچه شنیدهای بگو
گفتم چنین میفرمود که تو هم مثل پدرت کشته و بدار آویخته خواهی شد. رنگ رویش برگشت و این آیت را از کلام الله کریم تلاوت و اضافه کرد. ای متوکل ! پروردگار بزرگ دین اسلام را بوسیله ما تایید و تحکیم فرمود و بما علم و شمشیر عطا کرد. علم و شمشیر در اختیار ما قرار گرفت ولی پسران عموی ما فقط به علم اختصاص یافتهاند.
گفتم فدای تو گردم . چنین میبینم که مردم پسر عمویت جعفر صادق صلوات الله علیه را بیش از تو دوست میدارند و بسوی او میل بیشتری نشان میدهند
- اینطور است. عموی من محمد بن علی و پسرش جعفر بن محمد صلوات الله علیهم مردم را بسوی زندگانی میخوانند ولی ما مردم را بجانب مرگ دعوت میکنیم.
ترجمه این دعا از صحیفه را عینا از کتابی که گفتم میآورم و به رسمالخط آن هم دست نمیزنم. ترجمهای به سبک سی و چند سال پیش . مهم بود تا مرور کنم کلمههای اصلی امام سجاد را ما در سالهای حول انقلاب با چه واژههای جانشینی در فارسی خواندهایم و دنیای ذهنی ما با چه مصالحی ساخته شده و چه سبکی از معماری را پذیرفته بود. در ضمن این کار خواستم در همراهی با معتکفان عملی از اعمال این شبها را به جا آورده باشم که خواندن دعایی از صحیفه است.
شکایت از ستمکاران
ای داننده بیمانند که از ناله ستمدیدگان خبر داری و آنچه را که بر مردم مظلوم میگذرد ناگفته میدانی و در تصدیق شکایتها و حکایتهایشان بگواهی گواهان بینیازی .
ای آنکس که دست حمایت و یاری تو همواره بسوی ستمزدگان دراز است و هرگز ستمکاران را شایسته یاری و حمایت نمیدانی.
ای پروردگار دانا و توانای من! تو دیدهای که از " در اینجا نام و نام پدر ظالم را یاد میکرد" چه ستم دیدهام و میدانی که در فشار زجر و عذاب وی چه کشیدهام.
پروردگار من ! این قوم که مشت ستم گره کردهاند و دست بیداد از آستین برآوردهاند نعمت ترا کفران کردهاند و مغرورانه به انکار قدرت و سلطنت تو برخاستهاند.
پروردگارا بروان محمد و آل محمد درود فرست و آنکس را که بر من ستم کرده و دشمنی آورده به قهر و غضب بگیر و شرارتش را از جان من بکاه و آن چنانش در کار خویش سرگردان بدار که مرا فراموش کند و از آزار من بازماند.
پروردگار من ! مزه ظلم در کامش تلخ بگردان و داد مرا از بیداد وی بگیر و مرا از ارتکاب ظلم و ستم در پناه خویش ایمن فرمای و مگذار پنجه های من همچون چنگال نابکار وی به خون مظلوم آلایش بیابد.
خداوندا ! بر محمد و آل محمد درود فرست و دشمن ستمکار مرا به روزگاری بنشان که دل دردمند مرا شفا ببخشد و خشم و غضب من فرو بنشیند.
خدواندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و بپاداش رنجی که از ظلم ظالم بردهام گناهان مرا ببخش و ستم او را با رحمت و مرحمت خویش جبران فرمای و آنچه در حق من بدی کردهاند در برابر محبت تو ناچیز باشد و دور از غضب و سطوت و صولت دیگران را هیچ نشماریم و با شقفت و انعام تو بر هیچ مصیبت اشک نریزیم و خاطر رنجیده نداریم.
پروردگارا! آنچنانکه از ظلم و ستم به نکوهش یاد کردی مرا از ظلم و ستم برکنار دار و بدان ترتیب که ظلم و ستم را منفور و مکروه شمردهای مگذار دامان من به ظلم و ستم بیالاید و بنده تو از پیشگاه تو با نفرت و کراهت رانده شود.
پروردگار من ! جز به حضرت تو در نزد کس غم خود باز نگویم و جز از قدرت و قوت تو از هیچکس کمک تمنا ندارم و حاکمی جز تو نشناسم.
بروان محمد و آل محمد رحمت فرست و حاجت مرا اجابت فرمای و شکایت مرا از دشمن من با توبیخی که بر وی روا میداری مقرون دار.
خدای من! مرا از عدالت خویش نومید مخواه و در این نومیدی جان مرا به تشویش مینداز.
خداوندا. بر دشمن ستمکردار من ببخش و ویرا در این بخشش به ظلم و ستم دلیر مکن.
تا مبادا همچنان بر جان مردم توسن ستم بتازد و برکردار ناهنجار خویش پای اصرار بفشارد.
آنچه را که بستمکاران وعده کردهای بدو برسان تا دیگر گرد ستمکاری نگردد و آنچه را که بستمکشان وعده دادهای در حق من اجابت فرمای تا دل شکسته من بیاساید و خاطرم خوشنود شود.
پروردگار من ! به روان محمد و آل محمد رحمت فرست و بمن توفیق و سعادتی عطا فرمای تا بآنچه در حق من روا میداری رضا دهم و بتقدیر تو تسلیم باشم . چه به من ببخشی و چه از من بازگیری. در همه حال خورسندی من باشد و مرا بسوی آن هدف که قویم تر است هدایت کن و بکاری که دین و دنیای مرا با سلامت مقرون دارد بگمار.
پروردگار من ! اگر چنین امضا فرمودهای که دشمن ستمکردار مرا در این دنیا آسوده بگذاری و بروز رستاخیز کیفرش بازدهی و مصلحت مرا در زندگانی من چنین شناختهای بروان محمد و آل محمد رحمت فرست و ایدنی منک بنیه صادقه و صبر دائم.
بمن نیتی راست و روشن عطا فرمای تا مصلحت خویش باز شناسم و قلب مرا شکیبا دار تا بر زجر و عذاب صبرکنم و بانتظار روزی که در پیشگاه تو عرض مخاصمت و محاکمت کنند بنشینم.
پروردگارا! روا مدار که همچون مردم نابردبار ناله و فریاد برآوردم و آزمندانه از دست انتقامجوی تو انتقام خویش را از دشمن بخواهم.
در آئینه قلب من سایهای از آنچه بروز رستاخیز درباره مظلوم و ظالم خواهی کرد برافکن تا لذت ثواب ترا در کام خویش ادراک کنم و شقاوت و مذلت ظالم خویش را به بینم و بدین ترتیب خوشدل وخورسند شوم و بر مرارتهای زندگی شکیبا بمانم.
پروردگار من! بمن کمک کن تا ترا بشناسم و به پیشکاه الوهیت تو گردن طاعت و عبادت فرو بشکنم. و بر قسمت خویش که با رضای تو مقرون است قناعت کنم. همواره شیوه من شکر تو و عادت من ذکر تو باشد، و با اطمینان و اعتماد سرنوشت خود را دریابم و آنچه تو خواهی بخواهم.
ای پروردگار جهان و جهانیان ! فضل تو عظیم و قدرت تو بیمانند است.
جهان دربند تو و جهانیان بنده تو باشند . خدای من دعای مرا اجابت فرمای.
برای اُمّ داوود
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر