پوستر هایی روی شیشه های در ورودی نشر چشمه نصب شده که می گوید که این کنسرت در تالاری برگزار می شود و یا آن گالری عکس هایی یا نقاشی هایی را به نمایش گذاشته است. شاید آنها که این کتاب ها را می خوانند به این کنسرت ها و گالری ها سر می زنند .صدای موسیقی از طبقه بالا پخش می شود از پیشخوان کوچک ویژه فروش سی دی و نوار و محصولات موسیقی . یعنی آنها که این کتاب ها را می خوانند با این صدا ها خانه یا فضای خودروی خود را پر می کند. قفسه ای در همان طبقه ظروفی سفالی را به عرضه گذاشته است. رنگ ها، قالب ها و کاربری ظرف ها در هوای خاصی می گنجد. فیروزه ای، به رنگ خاک، قهوه ای، نارنجی، زرد، قلمدان، گلدان، ماگ ،ظرف های با فرم نا معمول و غیر روزمره و کمتر دیده شده و تازه. کنار قلمدان هایی که از نی ساخته شده. یعنی کتاب هایی که از این کتاب فروشی خریده می شود درخانه هایی خوانده می شود که این سفالها و نی ها در آن پراکنده اند.کاشی هایی با نماد های ایرانی و ستاره شناسی همان کنار در عرضه می شود .کنار پوستر هایی از چه گوارا ، دکتر شریعتی، ممیز، شاملو که احتمالا روی دیوار خانه خریدار این کتابها قرار می گیرد. مجله ها همه در یک طیف می گنجند. از جنس زرد خبری نیست. کارت های تبریک یونسکو، شمع هایی که چند گل زرد و نارنجی در آنها نیمه غرق و خشک شده و جعبه هایی رمانتیک برای هدیه .کسانی که پیش از این صندلی های کافی شاپ طبقه بالا را برای گفت و گو انتخاب می کردند پیش از اینکه به دستوری برچیده شود چه کسانی بودند ؟چه لباسی می پوشیدند؟ حالا کجا را برای دیدن و حرف زدن انتخاب می کنند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر