محلههاي پلكاني هم فضاي متفاوتي دارند. شيب دارند. حالتي شبيه بالا رفتن از نردبان به آدم دست ميدهد. اختلاف ارتفاع خانهها هم براي خودش نكتهاي است. شما در طبقه اول خانهاي نشسته ايد در حالي كه طبقه پنجم خانه ديگر روبروي شماست
اما بين محلههاي ارتفاعي و پلكاني يا كوهپايهاي، ولنجك به خاطر يكي دو ويژگي، خودش را متفاوت جلوه ميدهد يكي اينكه پيادهروهايش اضافي به نظر ميرسند. معمولا پيادهاي روي آنها راه نميرود. دليل آنهم اين است كه افراد كمي هستند كه به پياده رفتن در آن علاقه داشته باشند. به استثناي آخرهفتهها يا عصرهاي تابستان كه اهالي غير محلي براي كوهنوردي يا تفريح ميآيند
به دنبال همين موضوع، شي ديگري نيز اضافه به نظر ميرسد و آنهم درهاي پيادهروي خانهها، ساختمانها و برجهاست. منظورم درهاي غير پاركينگي است. اكثر پيادهها در حالي كه در ماشين نشستهاند از در پاركينگ داخل يا خارج ميشوند.و البته عمل باز شدن در پاركينگ هم به خاطرشيوع وسيلهاي بنام ريموت در همه اركان زندگي، نياز به پياده شدن را منتفي ميكند
اما بين محلههاي ارتفاعي و پلكاني يا كوهپايهاي، ولنجك به خاطر يكي دو ويژگي، خودش را متفاوت جلوه ميدهد يكي اينكه پيادهروهايش اضافي به نظر ميرسند. معمولا پيادهاي روي آنها راه نميرود. دليل آنهم اين است كه افراد كمي هستند كه به پياده رفتن در آن علاقه داشته باشند. به استثناي آخرهفتهها يا عصرهاي تابستان كه اهالي غير محلي براي كوهنوردي يا تفريح ميآيند
به دنبال همين موضوع، شي ديگري نيز اضافه به نظر ميرسد و آنهم درهاي پيادهروي خانهها، ساختمانها و برجهاست. منظورم درهاي غير پاركينگي است. اكثر پيادهها در حالي كه در ماشين نشستهاند از در پاركينگ داخل يا خارج ميشوند.و البته عمل باز شدن در پاركينگ هم به خاطرشيوع وسيلهاي بنام ريموت در همه اركان زندگي، نياز به پياده شدن را منتفي ميكند
نكته بعدي كه شايد آنهم پيرو همين نكتههاي قبلي است و خيابان را بشدت خالي و ماشين زده نمايش ميدهد، غيبت فروشگاه و سوپرماركت دراين خيابان كوهپايهاي است. بنابراين باز موضوع رفت و آمد پيادهروانه منتفي است و دليوري يكي از مهمترين اركان منطقه و محله به حساب ميآيد. از شير مرغ تا جان آدميزاد به وسيله موتورسيكلتها جابجا مي شود و تعداد دهها خريد كننده ، حركت كننده خياباني را به حداقل مي رساند
نتيجه ديگري كه حاصل ميشود، ديده نشدن آدمهاي همسايه و ساكنان محل از سوي يكديگرو غريبه ماندنشان است آنوقت مي ماند چهرههاي مهاجري كه باسبك خاص لباس پوشيدن و ابزار همراهشان و نوعي راحتي كه لازمه كوهپيمايي است، صورت انساني محله را ميسازند
البته اين وضع از بعد از پيچ آخر خيابان بيست و ششم همانجا كه در گوشهاش ورودي مجموعه تله كابين توچال است، كمي تغيير مي كند البته نه به سرعت. بعد از ساختمان هميشه خلوت و تنهاي نظام مهندسي كه اگرسالي يك بار هم شلوغ هم باشد، پذيراي غيرساكنان مي شود، مقبره تازه شهداي گمنام قرار گرفته كه نمي دانم زيارت كنندگان آن چه تركيبي دارند. هرچه باشند بتازگي دومين گره شلوغ كننده بعد از ورودي توچال به حساب مي آيند
مجموعه باغ گيلاس هم دره كم عمقي است كه اگرچه آدمهاي زيادي را براي تفرح و غذاخوردن در خود جمع مي كند اما فرو رفتن همه آدمها و لوازم و فضاي رستوران درانبوهي از درخت و ماشين هاي صف كشيده در كنار آن ،اجازه ديدن آدم زنده پيادهروندهاي را نميدهد
مجتمع آموزش خرد را مي توان محل تجمعي بزرگ حساب كرد اما اين تجمع هم ذهني است. يعني مي دانيم صدها دختردانشآموز در چند مقطع آموزشي، درون آن پيكره عظيم ساختماني مشغول نشستن، ايستادن و حركت هستند، بدون آنكه اثر پياده روانه آنها در وقتهاي ورود و خروج محسوس باشد. دهها خودروي شخصي و سرويس مدرسه در دو يا سه لاين منتظر تعطيل شدن بچهها در كنار- شايد- بزرگترين و مجهزترين بناي آموزشي تهران هستند كه كمتر دانشكده اي با آن توان رقابت دارد(.خيلي وقت است كه مي خواهم به تماشاي داخل آن بروم اما نشده )
اولين و تنهاترين نقطهاي كه پياده روندهها قابل مشاهده هستند، پارك كنار مسجد است كه آنهم احتمالا به دليل عدم امكان ورود ماشين به درون آن، ميتوان انسانها را ملاقات كرد
اين محله سرد را اگر نماهايي دور و نزديك از كوه بخصوص يالهايي كه همين كنار خيابان كشيده شدهاند، گرم نمي كرد و بالاروندگاني غيربومي نبودند كه خيابان راگاهي پرميكنند، مي توانستم محله را به صحرايي كوچك و خالي از سكنه، گرما و زندگي تشبيه كنم
البته اين وضع از بعد از پيچ آخر خيابان بيست و ششم همانجا كه در گوشهاش ورودي مجموعه تله كابين توچال است، كمي تغيير مي كند البته نه به سرعت. بعد از ساختمان هميشه خلوت و تنهاي نظام مهندسي كه اگرسالي يك بار هم شلوغ هم باشد، پذيراي غيرساكنان مي شود، مقبره تازه شهداي گمنام قرار گرفته كه نمي دانم زيارت كنندگان آن چه تركيبي دارند. هرچه باشند بتازگي دومين گره شلوغ كننده بعد از ورودي توچال به حساب مي آيند
مجموعه باغ گيلاس هم دره كم عمقي است كه اگرچه آدمهاي زيادي را براي تفرح و غذاخوردن در خود جمع مي كند اما فرو رفتن همه آدمها و لوازم و فضاي رستوران درانبوهي از درخت و ماشين هاي صف كشيده در كنار آن ،اجازه ديدن آدم زنده پيادهروندهاي را نميدهد
مجتمع آموزش خرد را مي توان محل تجمعي بزرگ حساب كرد اما اين تجمع هم ذهني است. يعني مي دانيم صدها دختردانشآموز در چند مقطع آموزشي، درون آن پيكره عظيم ساختماني مشغول نشستن، ايستادن و حركت هستند، بدون آنكه اثر پياده روانه آنها در وقتهاي ورود و خروج محسوس باشد. دهها خودروي شخصي و سرويس مدرسه در دو يا سه لاين منتظر تعطيل شدن بچهها در كنار- شايد- بزرگترين و مجهزترين بناي آموزشي تهران هستند كه كمتر دانشكده اي با آن توان رقابت دارد(.خيلي وقت است كه مي خواهم به تماشاي داخل آن بروم اما نشده )
اولين و تنهاترين نقطهاي كه پياده روندهها قابل مشاهده هستند، پارك كنار مسجد است كه آنهم احتمالا به دليل عدم امكان ورود ماشين به درون آن، ميتوان انسانها را ملاقات كرد
اين محله سرد را اگر نماهايي دور و نزديك از كوه بخصوص يالهايي كه همين كنار خيابان كشيده شدهاند، گرم نمي كرد و بالاروندگاني غيربومي نبودند كه خيابان راگاهي پرميكنند، مي توانستم محله را به صحرايي كوچك و خالي از سكنه، گرما و زندگي تشبيه كنم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر