به مكتب نرفته

تئاتر نخوانده است. تا به حال در هيچ نمايشي هم بازي نكرده است. اما چرا اينهمه بر اعضاي صورتش وكلمه‌هايش مسلط است چطور در يك لحظه مي‌تواند خود را از پشت يك چهره به پشت چهره ديگر برساند
روانشناس و نشانه‌شناس هم نيست اما بلافاصله همه نشانه‌هاي ارباب رجوع را رصد مي‌كند. مثلا اگر متصدي بانك است رقم موجودي حساب مشتري را نگاه مي‌كند. هر رقم مي‌تواند چهره، كلمه‌ها و نگاه او را عوض كند
اگر مسوول فروش بليت هواپيماست.، مقصد و مختصات جغرافيايي آن و فاصله زماني رفت و برگشت مسافر بسرعت نگاه او را سرد يا گرم مي‌كند، لبخند او را محو يا خلق مي‌كند
اگر فروشنده خودرو است دنبال نگاه خريدار را مي‌گيرد تا روي كدام مدل و نوع ماشين بنشيند و چند صفر جلوي رقم اولش باشد
اينها يكباره او و همه اوها را از يك شخصيت به ضد آن تبديل مي‌كند. از پرحوصله به كم طاقت، از ايستاده به نشسته، از نزديك به دور، از پايين به بالا، از ترشرو يه خوشرو، از صدايي بلند به صدايي كوتاه، از قدرت به ضعف، از تمركز به پرتي



درحالي كه چندين كلمه تمنا، خواهش، لطفا، ميان جمله‌هاي او توزيع مي‌شود يا نمي‌شود



بازيگر خوبي است بي‌آنكه خودش بداند

هیچ نظری موجود نیست: