هر روز از ساعت 7 صبح یا شاید هم زودتر دور و برش غوغایی است. آن کیوسک مطبوعاتی را میگویم که در کنار یکی از شلوغترین میدانهای شهر برپاست. حریم، حاشیهها و حیاط خلوتش مانند خیلی ازکیوسکها از حدود دیوارها و سقف چوبیاش فراتر میرود. پیشخوان کوچک و بساط بزرگتری که روی زمین پهن کرده، هفته نامهها و ماهنامههایی که مثل رخت روی بند آویزان اند و با باد تکان می خورند. ستون روزنامههایی که کنار دیوار چیده و بلندترینش آگهیهای همشهری است. خود کتابی شده که دیگر وظیفه لای روزنامه گذاشتنش را سلف سرویسوار به عهده مشتری گذاشتهاند، بعد خود همشهری همینطور ایران و جام جم که لابد پرخریدارترند. دنیای اقتصاد و کم کم روزنامههای سیاسی مثل اعتماد، اعتماد ملی و با یکی دو فاصله کارگزاران وتازگیها خورشید و همینطور لاغرترهایی که نامشان یادم نیست. این ردیف درست مثل یک نمودارِ ستونی است که از ردیف دوم و بخصوص چهارم به بعد یکباره سقوط میکند
به موازات این ستون کاغذی، یک ستون گوشتی از مردم – به طورمعمول مردان - صف می کشند از همان همشهری شروع میکنند، تیترها را می خوانند و جلوتر میآیند، درحالی که جابجا دستهایی به زحمت از لابلای تن شان داخل میشود تا روزنامهای بردارد
این صف اما در مقایسه با تجمعی که در برابر دیوار سمت راست کیوسک برگزار می شود، کم رنگ است. هشت روزنامه ورزشی در دو ردیف چهارتایی با غلبهی رنگهای قرمز و آبی و خیلی مرتب، نیمهی بالای دیوار را می پوشانند. اگر تمام کیوسک را یک روزنامه ببینیم، اینجا تای اول صفحه اول آن است
روزنامه فروش درست زیر این نیمصفحه تختهای گذاشته و روی جوی آب را پوشانده. روزنامههای کیهان، رسالت و جمهوری و دیگرروزنامهها همینجا نشستهاند درحالیکه فقط نام و لگویشان پیداست. هر تیتراول زیر روزنامه دیگر پنهان شده است. انگار این روزنامهها تنها یک تیترفرعی و کوچک هستند واهمیتی ندارند تا با سوتیتر،عکس یا نیمی ازمطلبشان در صفحه اول کیوسک چاپ شوند. اگرمیخواهید وعلاقه دارید باقی متن را بخوانید، به صفحه... مراجعه کنید. یعنی مثلا روزنامهی رویی را بردارید تا ببینید نیمصفحه اول کیهان چی نوشته است
داشتم میگفتم برای همین تخته وروزنامههایش است که ورزشی خوانها مجبورند درحاشیه خیابان وپیاده رو بایستند و حلقه بزنند
قیافهها – که باز معمولا مردانند- خیلی جدیتراز قیافهی همشهری و ایران و اعتمادخوانهاست. ابروها را دروسط گره زده، چشمها را ریز کرده، صاف ایستاده یا تنه را روی یک پا تکیه دادهاند. بعضیها هم کمی گردن راکشیدهاند و یکی یکی وبا دقت تیترهای ورزشی را میخوانند. خنده ای هم روی لب ندارند. خطوط چهره هم بیشتر به خواندن میماند تا اظهارنظر، تحلیل و یا اطمینان. حداقل من تا بحال چیزی ندیدهام
تیترهای ورزشی همیشه خودمانی، کوچه بازاری، نقل قولی، لات منشانه، زمین چمنی و به قول روزنامه نگارها زرد است. امامعلوم نیست چرا این وضعیت غیررسمی درحس و حال وشخصیت خوانندههای ایستادهی ما یا به قول آقای حسین قندی " مفت خوانها " منعکس نمی شود. ردیف نیست، تجانس وهمرنگی ندارد
تکیهکلام های کوچه بازاری و شایعات و حرفهای خاله زنکی- یا عمو مردکی- ، رجزخوانیها و تهدیدهای بینباشگاهی خیلی داغ و جدی است. جوری است که دراین شلوغ ترین و پرخوانندهترین بخش کیوسک، انگار نگاهها دارد تیترهایی مثل واقعه 18تیر، سقوط یا دستگیری صدام، تبریک ناطق نوری به خاتمی برای پیروزی در انتخابات، فرو ریختن برجهای دو قلوی نیویورک، پیروزی احمدی نژاد، ترورحجاریان را می خواند. کمی اغراق می کنم ولی اتفاقها و رویدادهای دست دوم-ی را بیاد نیاوردم
اما مطمئنم که این خبرهای سرخ و آبی مثل شبه نقل قولهای افشین قطبی از کتابهای آموزش موفقیت و قهر و دعوای علی کریمی، ناسزاهای علی دایی درکنفرانسهای مطبوعاتی درچهره این خوانندهها از خبرهای رسیدن نرخ تورم به رقم 30، سقوط قیمت نفت، دعوای رییس بانک مرکزی و رییس جمهوری، کاغذ پاره بودن یا نبودن مدرک برای وزیر و وکیل شدن، طرح تحول اقتصادی، نامهای انتخاباتی مثل مککین، اوباما، خاتمی، کروبی، قالیباف، صدورقطعنامه سوم شورای امنیت علیه ایران و بالاخره سرمایی که پیشبینی شده 5/1 برابر سرمای سال پیش است، مهمتربه نظرمی آید. بدن، نگاه، تعداد وحال و حسشان که این رامیگوید
به موازات این ستون کاغذی، یک ستون گوشتی از مردم – به طورمعمول مردان - صف می کشند از همان همشهری شروع میکنند، تیترها را می خوانند و جلوتر میآیند، درحالی که جابجا دستهایی به زحمت از لابلای تن شان داخل میشود تا روزنامهای بردارد
این صف اما در مقایسه با تجمعی که در برابر دیوار سمت راست کیوسک برگزار می شود، کم رنگ است. هشت روزنامه ورزشی در دو ردیف چهارتایی با غلبهی رنگهای قرمز و آبی و خیلی مرتب، نیمهی بالای دیوار را می پوشانند. اگر تمام کیوسک را یک روزنامه ببینیم، اینجا تای اول صفحه اول آن است
روزنامه فروش درست زیر این نیمصفحه تختهای گذاشته و روی جوی آب را پوشانده. روزنامههای کیهان، رسالت و جمهوری و دیگرروزنامهها همینجا نشستهاند درحالیکه فقط نام و لگویشان پیداست. هر تیتراول زیر روزنامه دیگر پنهان شده است. انگار این روزنامهها تنها یک تیترفرعی و کوچک هستند واهمیتی ندارند تا با سوتیتر،عکس یا نیمی ازمطلبشان در صفحه اول کیوسک چاپ شوند. اگرمیخواهید وعلاقه دارید باقی متن را بخوانید، به صفحه... مراجعه کنید. یعنی مثلا روزنامهی رویی را بردارید تا ببینید نیمصفحه اول کیهان چی نوشته است
داشتم میگفتم برای همین تخته وروزنامههایش است که ورزشی خوانها مجبورند درحاشیه خیابان وپیاده رو بایستند و حلقه بزنند
قیافهها – که باز معمولا مردانند- خیلی جدیتراز قیافهی همشهری و ایران و اعتمادخوانهاست. ابروها را دروسط گره زده، چشمها را ریز کرده، صاف ایستاده یا تنه را روی یک پا تکیه دادهاند. بعضیها هم کمی گردن راکشیدهاند و یکی یکی وبا دقت تیترهای ورزشی را میخوانند. خنده ای هم روی لب ندارند. خطوط چهره هم بیشتر به خواندن میماند تا اظهارنظر، تحلیل و یا اطمینان. حداقل من تا بحال چیزی ندیدهام
تیترهای ورزشی همیشه خودمانی، کوچه بازاری، نقل قولی، لات منشانه، زمین چمنی و به قول روزنامه نگارها زرد است. امامعلوم نیست چرا این وضعیت غیررسمی درحس و حال وشخصیت خوانندههای ایستادهی ما یا به قول آقای حسین قندی " مفت خوانها " منعکس نمی شود. ردیف نیست، تجانس وهمرنگی ندارد
تکیهکلام های کوچه بازاری و شایعات و حرفهای خاله زنکی- یا عمو مردکی- ، رجزخوانیها و تهدیدهای بینباشگاهی خیلی داغ و جدی است. جوری است که دراین شلوغ ترین و پرخوانندهترین بخش کیوسک، انگار نگاهها دارد تیترهایی مثل واقعه 18تیر، سقوط یا دستگیری صدام، تبریک ناطق نوری به خاتمی برای پیروزی در انتخابات، فرو ریختن برجهای دو قلوی نیویورک، پیروزی احمدی نژاد، ترورحجاریان را می خواند. کمی اغراق می کنم ولی اتفاقها و رویدادهای دست دوم-ی را بیاد نیاوردم
اما مطمئنم که این خبرهای سرخ و آبی مثل شبه نقل قولهای افشین قطبی از کتابهای آموزش موفقیت و قهر و دعوای علی کریمی، ناسزاهای علی دایی درکنفرانسهای مطبوعاتی درچهره این خوانندهها از خبرهای رسیدن نرخ تورم به رقم 30، سقوط قیمت نفت، دعوای رییس بانک مرکزی و رییس جمهوری، کاغذ پاره بودن یا نبودن مدرک برای وزیر و وکیل شدن، طرح تحول اقتصادی، نامهای انتخاباتی مثل مککین، اوباما، خاتمی، کروبی، قالیباف، صدورقطعنامه سوم شورای امنیت علیه ایران و بالاخره سرمایی که پیشبینی شده 5/1 برابر سرمای سال پیش است، مهمتربه نظرمی آید. بدن، نگاه، تعداد وحال و حسشان که این رامیگوید
۲ نظر:
چه خوب است که باز می نویسید.
ممنونم که می خوانید. همبنطور از لینک هایی که به اشتراک می گذارید. بخصوص کامنتهاتون که جدول گوگل ریدر را به یک کافه آنلاین تبدیل کرده
ارسال یک نظر