اتوبوس ویترین بزرگی است که در شهر می چرخد. اما تفاوت مهمی با ویترین های ثابت فروشگاهی دارد؛ دو طرفه است
چیده شدنی های مورد تماشای قابل خرید،در فضای پشت شیشه – داخل اتوبوس - نشسته یا ایستاده اند. همزمان، خارج از ویترین یعنی داخل خیابان، چیده شدنی های قابل تماشای دیگری در حال سکون یا حرکت اند. نقش های شان همزمان و دائمی جانشین دیگری می شوند. من می بینم در حالی که دیده می شوم
شهر در ذهن مسافر دائمی اتوبوس، تقسیم شده به مسیر هایی است که مبدایی دارند و مقصدی. این مسیر ها به وسیله ایستگاهها، تقطیع پذیرند. از این نظر جغرافیای شهر برای آنها، کمی با مسافران دائمی تاکسی، خودروهای شخصی، آژانس ها و البته پیاده ها فرق دارد
شهر در ذهن مسافر اتوبوس، هندسه منظمی دارد. فضایی شاهراهی است. اتوبوس ها از کوچه پس کوچه ها و راههای ناشناس عبور نمی کنند. شهر این مسافران خیابان های فرعی و کوچک ندارد
ایستگاهها نشستنی ترین مکان در خیابان های شهر و منزلگاهی هستند برای وقفه و سکون. درست کنار جاری ترین و پر غلغله ترین کانال های حرکت شهری یعنی خیابان . یک ساحل آرام کنار دریایی پر موج سرش را به دست های قفل شده اش تکیه داده
ساعت اتوبوس، عقربه های ثانیه و دقیقه شمار ندارد. هیچوقت دیر نمی شود زما ن به اضطراب آلوده نیست .عجله ای برای رسیدن وجود ندارد. سرعت هیچوقت از حد مجاز نمی گذرد نه در نگاهها نه در اندام ها ونه در کلام و گفت و گوها
وقت زیاد است. کار زیاد می شود انجام داد. برای همین امروز دختر دانشجویی را دیدم که امتحان داشت و جزوه اش را ورق می زد آن طرف زنی با تسبیح ذکر می گفت دیگری ساعتش را کوک کرده بود تا در آخرین ایستگاه بیدارش کند .آن یکی قرآنی نه در قطع جیبی روی پاهایش باز بود
رنگ و حال اتوبوس های صبح با اتوبوس های عصر و شب فرق دارد. اتوبوس های صبح کارمندی، دانشجویی و کارگری اند. صبح ها مقنعه دارند. سورمه ای، خاکستری و سیاه اند.کمتر حرف می زنند. خواب آلودند. اما رسمی ترند. فاصله می گیرند. درصندلی رها نشده و شق و رق اند سرهایشان از تصمیم ها و قصدهای صبحگاهی سنگین است
عصر ها اما لبخند می زنند. نارنجی، سفید، سبز و آبی اند. آرایش کرده اند قسمتی یا قسمت های زیادی از موها در هوا سرگردانند. اتوبوس های عصر دوست پیدا می کنند. راحت دعوا می کنند. کلی ساک و کیف با کیسه و ساک های خرید به دست دارند. کمی کج و کوله اند .شب ها را یادم نیست اتوبوس ها شاید خسته ترند
اتوبوس بزرگترین اجتماع سیار روی سطح خیابان است البته تا وقتی مونو ریلی در کار نباشد. من با 50 نفر دیگر یا بیشتر زیر یک سقف دریک راهروی معمولا دو تکه جابجا می شویم. گفت و گوهای دو یا چند نفره میان کسانی که پیش از پا گذاشتن روی رکاب و بالا آمدن یکدیگر را می شناسند و آنها که بعد از آن آشنا می شوند، گاه جریان دارد
بازار استراق سمع های مشروعی داغ است که بلافاصله به منبع موثقی برای اهل خانه و دوستان مسافران تبدیل می شود. اتوبوس یک رسانه است. نقدهای سیاسی، آخرین گزارش از نرخ ها، قصه های شخصی و توزیع اطلاعات
تماشای سوژه های ثابتی از سبک های زندگی. لذتی که می گویند مردم را به خیابان می کشاند برای تماشای دیگران
این بزرگترین اجتماع سیار روی سطح خیابان، زنانه- مردانه است. راهروی زنانه کوتاهتر است یعنی که این اجتماع سیار، بخش خانه نشین یا تاکسی نشین بیشتری دارد یا اصلا آمار جمعیت اهالی بخش دوم اتوبوس کمتر از اهالی بخش اول اتوبوس است یا شاید متمول ترند و با اجتماعات کوچکتری مانند خودروی شخصی جابجا می شوند
گفتم بخش اول و دوم. اولی اول است چون به فرمان اتوبوس نزدیک تر است و این دومی است که در پی می آید . اولی طولانی تر است و دومی کوتاهتر
چیده شدنی های مورد تماشای قابل خرید،در فضای پشت شیشه – داخل اتوبوس - نشسته یا ایستاده اند. همزمان، خارج از ویترین یعنی داخل خیابان، چیده شدنی های قابل تماشای دیگری در حال سکون یا حرکت اند. نقش های شان همزمان و دائمی جانشین دیگری می شوند. من می بینم در حالی که دیده می شوم
شهر در ذهن مسافر دائمی اتوبوس، تقسیم شده به مسیر هایی است که مبدایی دارند و مقصدی. این مسیر ها به وسیله ایستگاهها، تقطیع پذیرند. از این نظر جغرافیای شهر برای آنها، کمی با مسافران دائمی تاکسی، خودروهای شخصی، آژانس ها و البته پیاده ها فرق دارد
شهر در ذهن مسافر اتوبوس، هندسه منظمی دارد. فضایی شاهراهی است. اتوبوس ها از کوچه پس کوچه ها و راههای ناشناس عبور نمی کنند. شهر این مسافران خیابان های فرعی و کوچک ندارد
ایستگاهها نشستنی ترین مکان در خیابان های شهر و منزلگاهی هستند برای وقفه و سکون. درست کنار جاری ترین و پر غلغله ترین کانال های حرکت شهری یعنی خیابان . یک ساحل آرام کنار دریایی پر موج سرش را به دست های قفل شده اش تکیه داده
ساعت اتوبوس، عقربه های ثانیه و دقیقه شمار ندارد. هیچوقت دیر نمی شود زما ن به اضطراب آلوده نیست .عجله ای برای رسیدن وجود ندارد. سرعت هیچوقت از حد مجاز نمی گذرد نه در نگاهها نه در اندام ها ونه در کلام و گفت و گوها
وقت زیاد است. کار زیاد می شود انجام داد. برای همین امروز دختر دانشجویی را دیدم که امتحان داشت و جزوه اش را ورق می زد آن طرف زنی با تسبیح ذکر می گفت دیگری ساعتش را کوک کرده بود تا در آخرین ایستگاه بیدارش کند .آن یکی قرآنی نه در قطع جیبی روی پاهایش باز بود
رنگ و حال اتوبوس های صبح با اتوبوس های عصر و شب فرق دارد. اتوبوس های صبح کارمندی، دانشجویی و کارگری اند. صبح ها مقنعه دارند. سورمه ای، خاکستری و سیاه اند.کمتر حرف می زنند. خواب آلودند. اما رسمی ترند. فاصله می گیرند. درصندلی رها نشده و شق و رق اند سرهایشان از تصمیم ها و قصدهای صبحگاهی سنگین است
عصر ها اما لبخند می زنند. نارنجی، سفید، سبز و آبی اند. آرایش کرده اند قسمتی یا قسمت های زیادی از موها در هوا سرگردانند. اتوبوس های عصر دوست پیدا می کنند. راحت دعوا می کنند. کلی ساک و کیف با کیسه و ساک های خرید به دست دارند. کمی کج و کوله اند .شب ها را یادم نیست اتوبوس ها شاید خسته ترند
اتوبوس بزرگترین اجتماع سیار روی سطح خیابان است البته تا وقتی مونو ریلی در کار نباشد. من با 50 نفر دیگر یا بیشتر زیر یک سقف دریک راهروی معمولا دو تکه جابجا می شویم. گفت و گوهای دو یا چند نفره میان کسانی که پیش از پا گذاشتن روی رکاب و بالا آمدن یکدیگر را می شناسند و آنها که بعد از آن آشنا می شوند، گاه جریان دارد
بازار استراق سمع های مشروعی داغ است که بلافاصله به منبع موثقی برای اهل خانه و دوستان مسافران تبدیل می شود. اتوبوس یک رسانه است. نقدهای سیاسی، آخرین گزارش از نرخ ها، قصه های شخصی و توزیع اطلاعات
تماشای سوژه های ثابتی از سبک های زندگی. لذتی که می گویند مردم را به خیابان می کشاند برای تماشای دیگران
این بزرگترین اجتماع سیار روی سطح خیابان، زنانه- مردانه است. راهروی زنانه کوتاهتر است یعنی که این اجتماع سیار، بخش خانه نشین یا تاکسی نشین بیشتری دارد یا اصلا آمار جمعیت اهالی بخش دوم اتوبوس کمتر از اهالی بخش اول اتوبوس است یا شاید متمول ترند و با اجتماعات کوچکتری مانند خودروی شخصی جابجا می شوند
گفتم بخش اول و دوم. اولی اول است چون به فرمان اتوبوس نزدیک تر است و این دومی است که در پی می آید . اولی طولانی تر است و دومی کوتاهتر
فرمان اتوبوس کمی در غیاب است. اتوبوس طولانی است و او که فرمان را به دست دارد در مکعبی سه وجهی نشسته و تنها وقت گرفتن بلیت آشکار می شود و در شکلی مجازی آنهم در آیینه بزرگ روبرو . برای همین شاید اتوبوس بی راننده تر می نماید
۱ نظر:
salam
matlabe binahayat jalebo khandani neveshte budid
az khandanesh hazz nordam
movafagh bashid
raheleh
ارسال یک نظر