اگر شب ها بزرگراه رسالت را به طرف غرب مي آييد وقتي تونل را تمام مي كنيد ، ساختمان بلند مرتبه تهران را نگذرانده منتظر ديدن برج ميلاد باشيد از انجا تا رسيدن به پل شيخ فضل اله كه پايه اصلي برج است ، ببينيد اين برج چراغاني شده در دل شب چه تفاوت هايي را در اين مسافت كوتاه به رخ مي كشد و چه شخصيت هاي متفاوتي را از خود بروز مي دهد . چقدر جابجا مي شود و چه احساس هاي جداگانه اي را نسبت به خو د در شما خلق مي كند
گاه با تمام وجود به شما نزديك مي شود و بلافاصله دور مي رود و در حاشيه بي خيال مي نشيند . گاه بالا ست و هول انگيز . شما را كوچك مي شمارد گويي كه همينك در زير پاهايش له مي شويد و بعد بلافاصله سرد ، كوچك، بي اعتنا و فاخر از دور نگاه مي كند . در يك لحظه فقط سرش نزديك است و تمام اجزاي دكل قابل تشخيص است . ساكت نگاه مي كند ، ترسناك است
حضورهاي پي در پي و متفاوتش در اين تكه راه كوتاه سنگين است نمي توانيد خود را به نديدن بزنيد
۳ نظر:
رولان بارتي ديگر ميطلبد تا اين برج خشك و بي روح را با آن برج معروف مقايسه كند.برچي خاكستري كه در هواي كثيف و آلوده تهران موقعيتي مناسب براي پنهان شدن مييابد. ميخواهد ببيند اما ديده نشود.
تبریک میگم به خاطر نوع نگاه تون
ارسال یک نظر